جوان گفت:« زيارت بخوان »... گفت:« سواد ندارم» ؛ جوان شروع کرد به خواندن. سلام داد به معصومين تا امام عسگري.... پرسيد: امام زمانت را مي شناسي؟. . . مرد جواب داد:« چرا نشناسم؟» ؛ گفت:« پس سلام کن» مرد دستش را روي سينه اش گذاشت : السلام عليک يا حجه بن الحسن العسکري. . . . . جوان خنديد: « و عليک السلام و رحمه الله و برکاته» . . . :