لایه سوم :  بی خدایی

یکی دیگر از مباحثی که باید در این داستان به آن توجه شود، فقدان وجود خدا تا آخر داستان است که نشان دهنده ی انسان محوری و توجه به وجود محوریت انسان است. و این نکته بارها و بارها دیده می شود به عنوان مثال دامبلدور بارها می گوید امید ما به هری پاتر است  و یا ما لحظه ای را در این داستان نمی بینیم ( به جز آخر داستان و آن هم برای خالی نبودن عریضه ) که از خدا طلب کمک شود و هر امداد و کمکی که رخ می دهد از سوی دوستان و حامیان به یکدیگر است : کمک دامبلدور به هری در تالار اسرار ( کتاب دو )، کمک ارواح والدین هری به او در زمان برخوردش با ولدمورت در قبرستان (کتاب چهار ) و… از این قبیل می باشند، البته در آخر داستان ذکر شده است که هری پاتر با امید به خدایِ آسمان ( یا   لفظ امید به آسمان ها به کار رفته  )  به ولدمورت حمله می کند.  که این می تواند  نشان دهنده ی آن باشد که امید همه به هری پاتر و امید هری پاتر ( آمریکا ) هم به خدا  می باشد یعنی دروازه ی رسیدن به خدا هری پاتر است و این همان دین گرایی دولتمردان و سیاست مداران آمریکایی است که فقط ایمان را از سوی خود می دانند و در راه رسیدن به آن تلاش می کنند (مسیحیان تجدید حیات یافته  ).

البته چند اشکال در اینجا وارد است: ٭ اول اینکه از آنجایی، که تا قبل از انتشار کتاب ۷، بحثی در گرفته بود در مورد انسان محوری و توجه نکردن خانم رولینگ به وجود خدا در داستان، شاید آوردن این جمله « با امید به خدای آسمان » برای پایان دادن به این بحث بوده تا به اهل فکر نشان دهد که به وجود خداوند در داستان پرداخته شده است. ٭ اما با آوردن این جمله در اواخر داستان یک نکته ی دیگر به چشم می خورد. و آن این است که : چرا گفته شده خدایِ آسمان، به بیان دیگر چرا از یای نسبت استفاده شده. این یادآور چند خدایی و وجود الهه های چند گانه در حوزه تمدن غرب است. لازم به ذکر است که غرب در حال رجوع به عصر اسطوره های خود است که همان عصر پیش از مسیحیت است. این موضوع بارها و بارها در عناصر فیلم های گذشته ی ساخته شده توسط غرب دیده شده است.

خانم رولینگ می توانست به جای این واژه (خدای آسمان)، واژه هایی مانند: خدای آسمان و زمین و یا خدای توانا و یا خدای قدرتمند استفاده کند که این اسامی صفات خدا را که در ذات اوست نشان می دهد؛ پس استفاده از چنین بیانی، مشکوک است.

·  قرار دادن این لایه در داستان باعث می شود که ذهن خواننده با تبلیغات محسوس آمریکایی ها و صهیونیست ها راحت تر همراه شود.

لایه چهارم : لایه ی ماورا

یکی دیگرازلایه هایی که بایدبه آن توجه شود،بنا شدن این داستان برپایه خیال ومسائل ماورایی است.

متمرکز کردن ذهن افراد به ماورا، آنها را از توجه به زندگی عادی باز می دارد و به عبارتی مشکلاتی را که در زندگی انسان رخ می دهد و او  قادر به معنا کردن آنها نیست، مفاهیم ماورایی به آنها معنا می بخشد؛ این به آن معنا نیست که من به ماورا اعتقاد ندارم، بلکه من بر این خُرده می گیرم که، استفاده سو از ماورا برای توجیه هر چیزی اشتباه است.  ترسی که در وجود افراد از مسائلی غیر قابل درک به وجود می آید و یا اتفاقاتی که رخ می دهد و جوابی برای آنها ندارد و آن را به ماورا نسبت می دهد از کارکرد های این قبیل داستان ها است. در داستان هری پاتر به دفعات با این موارد روبرو می شویم و حتی فراتر از آن خود داستان هم یک مُسَکِّن برای التیام درد ناشی از عدم شناخت طبیعت است.

در کتاب ششم داستان هری پاتر، زمانی که نخست وزیر انگلیس در حالتی مضطرب در اتاقش در حال قدم زدن است و به قتل های مرموزی که عاملین آن پیدا نشده و یا فرو ریختن چند پل، فکر می کند و فشار افکار عمومی را بر روی خود حس می کند، ناگهان وزیر سحر و جادو ظاهر می شود و به او می گوید که این حوادث رخ داده در جامعه ی انسانی، از سوی جادوگران سیاه می باشد و هیچ دلیل منطقی ندارد.

این مطلب کوتاه آنچنان در ذهن خواننده نقش می بندد که از آن پس درباره ی حوادثی که در  جامعه اش و یا جهان رخ می دهد و هیچ کس از دولت مردان قادر به پاسخ گویی درباره علت آن نیست و یا نمی خواهند پاسخ دهند، فرد این اتفاقات را به طور ناخوداگاه به مسائل ماورایی مربوط می کند و به طرز جالبی از فشار افکار عمومی بر دولت مردان کاسته می شود واین خواست سیاستمداران غرب است.